tag:blogger.com,1999:blog-4234704294842336712.post3829202660373681537..comments2024-01-16T00:13:40.797+01:00Comments on هَمِـستَگان: ما و شاه و این "رهبر"ان<b>مزدک بامدادان</b>http://www.blogger.com/profile/14853013794863822612noreply@blogger.comBlogger3125tag:blogger.com,1999:blog-4234704294842336712.post-33765930224022017872012-08-09T08:43:15.182+02:002012-08-09T08:43:15.182+02:00در مملکت ما نیز چنین است.
من از خمینی بابت ددمنشیه...در مملکت ما نیز چنین است.<br />من از خمینی بابت ددمنشیها و آدمخواریهایش دلخور نیستم. این را جدی میگویم. او همیشه از 15 خردا د تا به 22 بهمن دائما در نوشتارها و سخنرانیهایش صریحا و بی رودربایستی میگفت که چه بلایی سر بهائیان، زنان، دگر اندیشان و خارجیان میآورد. ما میدانستیم که او اسلام انقلابی خود را صادر میکند. اگر مردم عادی و حتی تحصیل کردگان غیر سیاسی این را نمیدانستند، من به ایشان خرده نمیگیرم چرا که در این جریانات نبودند.<br />ولی وقتی حزب توده که برای جری کردن ملت کلاس قرآن و سینه زنی میگذاشت، گرچه دین را افیون توده میدانست، این حق را از خود سلب کرده که بگوید"انقلاب را ازما دزدیدند".<br />وقتی حزب توده، آقای صادق خلخالی را به پاس "خدماتش" به انقلاب، به عنوان نامزد ریاست جمهوری پیشنهاد میکند، نباید دم از دفاع از حقوق بشر بزند. و اگر این حزب چپ، صادق خلخالی را از طرف خود نماینده مجلس معرفی میکند، نباید از اسلامی شدند ایران گله کند.<br />وقتی آقای "فرخ نگهدار" رئیس سازمان کمونیستی چریکهای فدایی خلق به خمینی لقب "امام" میدهد و میگوید: ما همه هیچ بودیم و خمینی به سزا امام بود" نباید جایی در صفوف اپوزیسیون خارجی و اتحادیه جمهوری خواهان داشته باشد.<br />وقتی آقای سازگارا در نوفل شاتو پشت خمینی نماز میخواند، حق گفتگو در مورد دمکراسی در ایران را ندارد.<br />وقتی چریکهای فدایی خلق، مشتی دزد و راهزن به نام سپاه پاسداران را تعلیمات چریکی میدهند و در روزنامه خود میخواهند که"سپاه پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شود" چه انتقادی از عملکرد مسلحانه پاسداران علیه ملت ایران دارند؟<br />تمامی اینان موی خمینی را لای قرآن پیدا میکردند و عکس او را در ماه میدیدند با اینکه دین را افیون توده ها میدانستند. تمامی اینان با دروغ و افتراهای نامناسب مردم را جری میکردند. آخر این فریبکاران کی از اعمال خود شرم میکنند؟<br />در ضمن شغل این دلقکان سیاسی چیست؟ پول خود را جهت امرار معاش از کجا درمیآورند؟ واژه "کار" را چگونه معنی میکنند؟<br />راستی انقلاب را چگونه میتوان دزدید؟ داخل توبره ای انداختند و از دیوار پایین پریدند؟ چه کسی به ایشان کمک کرد؟<br />و در آخر اینکه: این دلقکان همیشه حاضر صحنه سیاست اصولا چقدر صلاحیت دارند که شخصیتی را انتقاد کنند که ایرانیان را به اتحاد و توافق نظر علیه ملایان دعوت میکند؟Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-4234704294842336712.post-71082507332755092662012-08-09T08:43:00.727+02:002012-08-09T08:43:00.727+02:00وقتی که آدولف هیتلر به قدرت رسید، صدراعظم وقت بریت...وقتی که آدولف هیتلر به قدرت رسید، صدراعظم وقت بریتانیا، آقای چمبرلین(Neville Chamberlain) بود. سیاست آقای چمبرلین برپایه "سیاست دلجویی" و به عبارتی "Appeasment-Politik" بود. زمانی که تحت فشار و تبلیغات نازیها، اتریش به آلمان ملحق شد، چمبرلین با پایین آوردن اهمیت مسئله، آن را به مسئولیت داخلی ملتهای آلمان و اتریش ربط داد. این موضوع هیتلر را جسورتر کرد. او مناطق چکسلواکی که در آن اقوام آلمانی تبار Sudetenland زندگی میکردند را به آلمان ملحق کرد. باز هم آقای چمبرلین موضوع را کم اهمیت تشخیص داد و بنا به "سیاست دلجویی" خود از آلمان، واکنشی در قبال این عمل انجام نداد. تحت فشار هم حزبان و اپوزیسیون، آقای چمبرلین سفری به آلمان کرده و با هیتلر در مونیخ مذاکراتی به عمل آورد. او به محض رسیدن به لندن، در فرودگاه و بدون تلف کردن وقت، کاغذی از جیب خود درآورد که عکس این عمل وی تاریخیست. به هنگام نشان دادن این کاغذ با خبرنگاران، آقای چمبرلین کلماتی قصار از خود گفت که این کلمات نیز تاریخی میباشند. او گفت که هیتلر را مردی "صلح دوست" یافته که تنها هدفش از الحاق این مناطق، اتحاد همخونان آلمانی اوست. درضمن هیتلر را "عاقل" و "با فراست" میداند و با امضای این کاغذ که در دست اوست "صلح برای همیشه" را تضمین میکند.(peace for our Time) !<br />کوتاه مدتی پس از این، هیتلر بقیه خاک چکسلواکی را اشغال میکند که چمبرلین به قول خود "غافلگیر" میشود. پس از اشغال فرانسه و نروژ، چمبرلین استعفا داده و جایش را به یکی از باکفایت ترین سیاستمداران قرن 20 میدهد: وینستون چرچیل.<br />چرچیل بود که اول میباست با هر سیاست و حیله، اول بریتانیا و سپس بقیه اروپا را از منجلاب جنگ با هیتلر بیرون آورده و آمریکاییها را متقاعد سازد که بر علیه هیتلر در جبهه متحد علیه اروپا بجنگند.<br />پس از پایان جنگ جهانی دوم، کمیسیونی جهت بررسی عوامل ایجاد جنگ و عکس العمل ضعیف اروپا علیه هیتلر تشکیل شد. این کمیسیون در وحله آخر بسیار خود انتقاد شد. ایشان تصریح کردند که تمامی نوشتارها و سخنرانیهای هیتلر برای همگان در دسترسی بود. هیتلر از بدو تاسیس حزب نازی تا آخرین لحظات متزلزل صلح، همواره بر نابودی یهودیان، اشغال مناطقی در روسیه و اوکرایین، الحاق مناطق اروپای شرقی به آلمان و انتقام جنگ جهانی اول از "متفقین" تاکید میکرده. پس چرا اروپاییان حتی در نامه های خود به او لقب"پیشوا" را فراموش نمیکردند و حتی او را انسانی "صلح دوست" میدانستند؟ یکی از نتایج این کمیسیون این بود که به دولتهای خود پیشنهاد کند که به گفته ها و افکار رهبران سیاسی هر کشوری "گوش" کنند و تمامی این عقاید و گفته های را "جدی" بگیرند تا تاریخ تکرار نشود. در ضمن این کمیسیون از این جهت برای خود و کشورهای شرکت کننده "مسئولیت" قبول کرده و از اشتباهات خود ابراز پشیمانی کردند.<br />چنین کارهایی احتیاج به طبع بزرگ دارد. دلقکانی مانند چمبرلین با ندانمکارهای خود فاجعه میآفرینند و سیاستمدارانی مانند چرچیل باید جور آن را بکشند. چمبرلین تا آخر عمر خود به سال 1940 به اشتباهات خود اعتراف نکرد.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-4234704294842336712.post-5952326692819014832012-08-09T08:42:36.552+02:002012-08-09T08:42:36.552+02:00وقتی که آدولف هیتلر به قدرت رسید، صدراعظم وقت بریت...وقتی که آدولف هیتلر به قدرت رسید، صدراعظم وقت بریتانیا، آقای چمبرلین(Neville Chamberlain) بود. سیاست آقای چمبرلین برپایه "سیاست دلجویی" و به عبارتی "Appeasment-Politik" بود. زمانی که تحت فشار و تبلیغات نازیها، اتریش به آلمان ملحق شد، چمبرلین با پایین آوردن اهمیت مسئله، آن را به مسئولیت داخلی ملتهای آلمان و اتریش ربط داد. این موضوع هیتلر را جسورتر کرد. او مناطق چکسلواکی که در آن اقوام آلمانی تبار Sudetenland زندگی میکردند را به آلمان ملحق کرد. باز هم آقای چمبرلین موضوع را کم اهمیت تشخیص داد و بنا به "سیاست دلجویی" خود از آلمان، واکنشی در قبال این عمل انجام نداد. تحت فشار هم حزبان و اپوزیسیون، آقای چمبرلین سفری به آلمان کرده و با هیتلر در مونیخ مذاکراتی به عمل آورد. او به محض رسیدن به لندن، در فرودگاه و بدون تلف کردن وقت، کاغذی از جیب خود درآورد که عکس این عمل وی تاریخیست. به هنگام نشان دادن این کاغذ با خبرنگاران، آقای چمبرلین کلماتی قصار از خود گفت که این کلمات نیز تاریخی میباشند. او گفت که هیتلر را مردی "صلح دوست" یافته که تنها هدفش از الحاق این مناطق، اتحاد همخونان آلمانی اوست. درضمن هیتلر را "عاقل" و "با فراست" میداند و با امضای این کاغذ که در دست اوست "صلح برای همیشه" را تضمین میکند.(peace for our Time) !<br />کوتاه مدتی پس از این، هیتلر بقیه خاک چکسلواکی را اشغال میکند که چمبرلین به قول خود "غافلگیر" میشود. پس از اشغال فرانسه و نروژ، چمبرلین استعفا داده و جایش را به یکی از باکفایت ترین سیاستمداران قرن 20 میدهد: وینستون چرچیل.<br />چرچیل بود که اول میباست با هر سیاست و حیله، اول بریتانیا و سپس بقیه اروپا را از منجلاب جنگ با هیتلر بیرون آورده و آمریکاییها را متقاعد سازد که بر علیه هیتلر در جبهه متحد علیه اروپا بجنگند.<br />پس از پایان جنگ جهانی دوم، کمیسیونی جهت بررسی عوامل ایجاد جنگ و عکس العمل ضعیف اروپا علیه هیتلر تشکیل شد. این کمیسیون در وحله آخر بسیار خود انتقاد شد. ایشان تصریح کردند که تمامی نوشتارها و سخنرانیهای هیتلر برای همگان در دسترسی بود. هیتلر از بدو تاسیس حزب نازی تا آخرین لحظات متزلزل صلح، همواره بر نابودی یهودیان، اشغال مناطقی در روسیه و اوکرایین، الحاق مناطق اروپای شرقی به آلمان و انتقام جنگ جهانی اول از "متفقین" تاکید میکرده. پس چرا اروپاییان حتی در نامه های خود به او لقب"پیشوا" را فراموش نمیکردند و حتی او را انسانی "صلح دوست" میدانستند؟ یکی از نتایج این کمیسیون این بود که به دولتهای خود پیشنهاد کند که به گفته ها و افکار رهبران سیاسی هر کشوری "گوش" کنند و تمامی این عقاید و گفته های را "جدی" بگیرند تا تاریخ تکرار نشود. در ضمن این کمیسیون از این جهت برای خود و کشورهای شرکت کننده "مسئولیت" قبول کرده و از اشتباهات خود ابراز پشیمانی کردند.<br />چنین کارهایی احتیاج به طبع بزرگ دارد. دلقکانی مانند چمبرلین با ندانمکارهای خود فاجعه میآفرینند و سیاستمدارانی مانند چرچیل باید جور آن را بکشند. چمبرلین تا آخر عمر خود به سال 1940 به اشتباهات خود اعتراف نکرد.افشینhttps://www.blogger.com/profile/11337697610079590947noreply@blogger.com