کتابی برای اندیشیدن
انقلاب اسلامی امسال سیونهمین
سالروز پیروزی خود را به جشن خواهد نشست. در گذر این چهار دهه نزدیک به همه دستاندرکاران
این انقلاب، بویژه آنان که از این پیروزی بهرهای نبردند و دیر یا زود از گردونه
قدرت برون افکنده شدند، در چرائی این رخداد و چگونگی انجام آن سر در گریبان اندیشه
بردهاند و با فرانهادن پرسشهای بیشمار تلاش کردهاند به آنچه که خود آن را
"حقیقت انقلاب" مینامند دست یابند. هواداران پایوَرز پادشاهی، ناسپاسی
مردم ایران و بیماری سهمگین شاه را ریشه بنیادین این رویداد میدانند. مشروطهخواهان،
که بخشی از هواداران خردوَرز پادشاهی را در خود گردآوردهاند، با نگاه به کنفرانس گوآدلوپ
سیاست جهانی را در کنار دیکتاتوری محمدرضاشاه و پیرامونیان او مینهند و انقلاب را
برآیند این دو پدیده میبینند. گروهی از دستاندکاران و نقشآفرینان آن انقلاب،
بویژه چپ مارکسیستی نیز میگویند چارهای جز انقلاب نبود و همچنان بر درستی مبارزه
مسلحانه خود پایمیفشارند و برآنند که انقلابشان تا سرنگونی رژیم شاهنشاهی تُهی
از کاستی بود و پس از پیروزی از سوی اسلامگرایان و دیگر نیروهای واپسمانده دزدیده
شد. حتا بخشی از هواداران جمهوری اسلامی نیز برآنند که این انقلاب در آغاز پدیدهای
فرخنده و خوششگون بود، که رفتهرفته "به انحراف کشیده شد".
تاریخنگارانی چون یرواند
آبرامیان و عباس میلانی نیز از نگاهی دیگر به ریشهیابی این توفان سهمگین، که هستونیست
ما ایرانیان را برباد داد، پرداختهاند و آن را از نگَرگاه آکادمیک کاویدهاند.
همه این انگاشتها در یکسو، و پژوهشهای آکادمیک در سوی دیگر، به گمان من تنها و
تنها بخشی از راستی این انقلاب را بما نشان میدهند و ما در پیوند با این رخداد
سهمگین همچون بازیگران سروده مولانا پیل بزرگی را در تاریکی میکاویم و در پندار
خویش هر یک پیکر آن را بر پایه آنچه که در دست خود گرفتهایم، بازمیسازیم.
انقلاب اسلامی چگونه
آغاز شد؟ چرا و چگونه رژیمی که توانسته بود ایران را از ژرفنای تهیدستی و نادانی و
تیرهروزی سالهای پایانی پادشاهی قاجار به جایگاهی درخور برساند، در درازای یکسال
چون طوماری در هم پیچیده شد و فروریخت؟ چرا ارتشی که یکی از 10 ارتش برتر جهان
بود، نتوانست بیاری فرمانده خود برخیزد؟ چرا و چگونه آیتالله کمابیش گمنامی، که
همان اندک آوازه خود را هم در ستیز با حق رأی زنان و دیگردینان بدست آورده بود، در
اندک زمانی به همه ایرانیان شناسانده شد، تا جایی که نقش چهرهاش را در ماه دیدند؟
چرا بیبیسی، که در آن روزگار بزرگترین بنگاه سخنپراکنی جهان بود، بلندگوی خود
را دستودلبازانه به خمینی بخشید تا پیام خود را حتا در روستاهای دورافتاده نیز
بگوش ایرانیان برساند؟ چرا سران جمهوری اسلامی اندک زمانی پس از به قدرت رسیدن
درگیری با عراق را آغاز کردند[1]، تا یک
سال و نیم پس از سرنگونی شاه، جنگ میان دو کشور آغاز شود؟ چرا سردمداران این رژیم
این جنگ را به بهای نابودی سرمایههای دو کشور هشت سال بدرازا کشاندند؟
فهرست پرسشهای اینچنینی
درباره انقلاب ایران و رخدادهای پس از آن بسیار درازتر از این اندک است. برای
نمونه جایگاه بریتانیا و نقش بیبیسی خود نیازمند پژوهشی گسترده و ویژه است،
بویژه که این رسانه امپریالیستی امروز نیز میزبان بخشی از سرشناسترین بازیگران
انقلاب اسلامی است و ازعطاءالله مهاجرانی گرفته تا فرخ نگهدار، کسانی که دیروز در
سرنگونی شاه دست داشتند و امروز دلبسته رژیم ولایت فقیهاند، میهمانان همیشگی آن
هستند. گفتنی است که بیبیسی برای زنده نگاهداشتن آتش دودستگی میان ایرانیان همه
ساله برنامههای پُر آبوتابی درباره سرنگونی دولت محمد مصدق و جنبش ملیشدن نفت
میسازد، ولی درباره نقش رادیو بیبیسی در این سرنگونی و دشمنی آن با جنبش ملی،
یا برنامهای نساخته است و یا چندان اندک و کمرنگ به این نقش پرداخته که من هرچه
در بایگانی این رسانه و جهان هزارتوی اینترنت گَشتم، چیزی نیافتم.
سیروس جهانبخش در کتاب
ارزشمند خود "گامبی شاه"[2] (نقش
انقلاب اسلامی سال 1357 ایران در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ساخت نظام نوین
جهان) با نگاهی نوین و بسیار ریزبین و ژرفانگَر به ریشههای انقلاب ایران پرداخته
و کوشیده است، بدور از دچار شدن به "تئوری توطئه" و "انگاشت دزدیدهشدن
انقلاب" و دیگر انگاشتهای آزمونناپذیر، سرنگونی شاه، جنگ ایران و عراق،
نوسانهای بهای نفت، جنگ سرد، سیاست پولی آمریکا و وابستگی آن به نفت، جایگاه نوین آمریکا
پس از جنگ جهانی دوم و سرنوشت بلوک سوسیالیستی را برپایه دادهای آزمونپذیر
فراوان، تکههای به همپیوسته نمایشی پیچیده ببیند که صحنه آن بسیار بزرگتر از
خاورمیانه بوده است. انقلاب اسلامی در این
نمایش تنها یک رخداد کناری است، که بکار زمینهسازی رویداد فرجامین نمایش که همانا
فروپاشی بلوک سوسیالیستی باشد، میآید.
کتاب در 320 برگ و ده
بخش نگاشته شده است، که 10 برگ پایانی آن ویژه کتابشناسی است. بیشتر برگهای کتاب
پانویس دارند و نویسنده در سرتاسر کتاب بُنمایههای دادهها و گفتآوردهای خویش را
به خوانندگان نیز شناسانده است، کاری که به کتاب درونمایهای آکادمیک و دانشپایه
میدهد.
جهانبخش در بخش نخست که
خود 5 زیربخش را دربرمیگیرد، به "موقعیت سیاسی-اقتصادی آمریکا از جنگ اول
جهانی تا پایان جنگ ویتنام" میپردازد. از نکتههای ارجمند این بخش یکی سیاست
"طرح پرزیدنت ویلسون برای کاهش قدرت استعماری انگلستان و فرانسه به هدف گسترش
بازراهای جهانی در بین مستعمرات و همچنین تجارت آزاد در همه آبهای جهان در فوریه
1918"[3] است،
دیگری پیمانی که از آن بنام "توافقنامه برتون وودز"[4] یاد میشود
و بر پایه آن «از سال 1945 رسما دیگر پشتوانه دلار بر اساس میزان طلای همه کشورهای
شرکتکننده در اجلاس تعیین گردید (44 کشور منجمله ایران)» و از آن دو پُرارجتر
اینکه «آمریکا در سال 1973-1972 با عربستان سعودی توافقنامهای به امضاء رسانید
که در آن دولت آمریکا خود را متعهد میکرد تا از خاندان آلسعود در مقابل هر خطری
چه داخلی و چه خارجی حمایت میکرد. به شرطی که عربستان نفت خود را فقط در مقابل
دریافت دلار آمریکا بفروشد و بدینگونه نفت پایهای استوار و باارزش برای تحکیم
ارزش دلار شد»[5]
در بخش دوم و سوم
جهانبخش "توسعه قدرت جهانی آمریکا" و نقش "مکتب سیاست واقعگرایانه"[6] را بازمیگوید.
بخش چهارم نمودهای بیرونی این چرخش سیاست خارجی را با نمونههای آشکار در پیش روی
خواننده مینهد. یکی از این نمونهها "جداکردن جمهوری خلق چین از دنیای
کمونیسم" است. نام بخش پنجم "اتحاد جماهیر شوروی در تله آمریکا"
است. در همین بخش برای نمونه میخوانیم «هدف آمریکا از افزایش بهای نفت (از طریق
اعلام ایران در اجلاس اوپک) بازخرید ارزان دلارهای ذخیره شدهاش از کشورهای صنعتی
دیگر بوده که به این هدف تا پایان سال 1976 رسیده بود»[7]. همچنین
دادههای آماری بسیار پرارزشی درباره درآمدهای نفتی شوروی و وابستگی روزافزون
اقتصاد آن کشور به این درآمدها و سرانجام ریشههای فروپاشی اقتصاد این کشور بر
پایه آمار و گفتههای سران شوروی، و پیوند آن با بازی نفتی آمریکا در این بخش در
دسترس خوانندگان نهاده میشوند. از گفتآوردهای دردآور این بخش یکی نیز سخنان
فریدمن افسر ارشد کارشناس نظامی ناتو است:
«به آمریکا پیشنهاد میکنم
که [در جنگ درونی اوکرائین] همان استراتژی ریگان در جنگ ایران و عراق را پی
گیرد.او هردو طرف جنگ را پشتیبانی کرد [...] این استراتژی اگرچه غیراخلاقی بود،
ولی بدون آن امکان شکست روسیه و امکان سلطه جهانی آمریکا بر اروپا و آسیا امکانپذیر
نبود»[8].
درپی بررسی موشکافانهای
از نقشآفرینی آمریکا پس از جنگ دوم و گرایش این کشور به فرمانروائی جهان و همچنین
رویاروئی آن با شوروی، و بویژه انگشت نهادن بر نقش نهادهای پولی در سیاست جهانی، نویسنده
در بخش ششم به "علل وقوع انقلاب 1979 ایران" میپردازد. او از زبان
چارلز کورتسمَن استاد دانشگاه کارولینای آمریکا مینویسد «یک انقلاب غیر قابل درک
که علل آن با هیچ معیار شناختهشده در انقلابها و حرکتهای سیاسی جهان تعریف نمیشوند،
نه از دیدگاه اقتصادی و نه از دیدگاه اجتماعی و نه حتی دینی»[9]. در جای
دیگر میخوانیم که «در ماه می 1973 شاه [...] توافق فوق را باطل اعلام نمود و
شرایط جدیدی را مطرح کرد. در 31 جولای 1973 کنسرسیوم شرایط جدید را پذیرفت و
مالکیت کلیه تأسیسات نفتی به شرکت ملی نفت ایران واگذار گردید [...] از سال 1979
هرگونه نقش و نفوذ کنسرسیومهای نفتی جهان بر صنایع نفت ایران بطور کامل از بین میرفت»[10]
بخش هفتم به "نقشآفرینان
اجرای طرح جایگزینی قدرت از شاه به آیتالله خمینی" میپردازد و دادههای
ارزشمند فراوانی را درباره چهرههای برجسته انقلاب در دسترس خوانندگان مینهد.
نویسنده در این بخش پیوندها و همکاریهای پیدا و پنهان برخی از این نقشآفرینان با
نهادها و سازمانهای جاسوسی و امنیتی آمریکا را بازمیگوید.
بخش هشتم با فرنام
"شروع گردباد" گزارشی ریزبینانه از روند انقلاب و کنشها و واکنشهای دستاندکاران
آن است. جهانبخش در اینجا از دیدارهای سالیوان با آیتالله بهشتی گرفته تا گفتگوهای
ابراهیم یزدی با گری سیک و هنری پرشت تا پیشواز سالیوان از خمینی در پائین پلکان
هواپیمای او در فرودگاه مهرآباد[11] پرده
برمیدارد. در زیربخش سوم بخش هشت، نویسنده از "پرستاری از حکومت نوپا تا
قدرتگیری مطلق آیتالله خمینی بر ایران اسلامی" سخن میگوید و از اینکه
سفارت آمریکا در تهران دادهها و آگاهیهای پرارزشی را درباره "جریانات و
توطئهها و فعالیتهای شوروی در افغانستان و عراق و مخالفین سیاسی و نظامی
حکومت"[12] در دسترس دولت بازرگان مینهاد.
«در سپتامبر 1979 اسرائیل تهدید عراق را جدی گرفت. مناخیم بگین از کارتر خواست تا
از دولت بازرگان پشتیبانی کند»[13].
در بخش نهم "ایجاد
شرایط جنگ با عراق" بررسی میشود. رخداد گروگانگیری در این میان از جایگاه
ویژهای برخوردار میشود. «سناتور هاریسون ویلیام [...] از وزیر امور خارجه ایران،
قطبزاده خواست که گروگانها را در آیندهای نزدیک آزاد نکند و منتظر اعلام نظر او
شود[14]. در
راستای پشتیبانی از جمهوری اسلامی «بنا بر نوشته گری سیک در کتاب خود "سقوط
کامل" فاش کردن نقشه کودتا [نوژه، م. ب.] و مطلع کردن دولت ایران به دستور
ویلیام کیسی وزیر امور خارجه آمریکا صورت گرفت و او برادر حجتالاسلام هاشمی
رفسنجانی را مأمور اطلاعرسانی کرد»[15]
سرانجام بخش دهم به
"جنگ ایران و عراق" میرسد و جهانبخش با همان روش موشکافانه سرتاسر
کتاب، به دادههای آزمونپذیر پایبند میماند. در این بخش میخوانیم «اسرائیل که
از سالهای 1982-1981 با فروش هدفمند قطعات و سلاح ارتباط مستقیم با ایران داشت توجهی
به اقدامات آمریکا نمیکرد»[16] و
همچنین اینکه «بیش از سه سال دهها نفر از مشاوران و تکنسینهای اسرائیلی در ایران
در محلی در شمال زندان اوین اقامت داشتند و افسران ایرانی را یاری میدادند»[17].
کتاب "گامبی
شاه" تنها از نگرگاه دادههای پرشمارش نیست که از ارزش ویژهای برخوردار است.
جهانبخش در این کتاب دست به کاری زده است، که در میان پژوهشگران ایرانی کمیاب است.
او برای بررسی انقلاب ویرانگر اسلامی تنها به خود آن بسنده نکرده و از سویی ایران
را بسان چرخدندهای در یک دستگاه بسیار بزرگ دیده و پیوندهای آن را با تاروپود
اقتصاد و سیاست جهانی بررسیده است و از دیگر سو، دست به واکاوی زمینههای تاریخ ییدایش
آن دستگاه بزرگ یازیده و تلاش کرده است که گرداگرد این پدیده بگَردد و آن را از
نگرگاههای گوناگون واکاوی کند. او در پایان مینویسد:
«با بررسی وقایع سالهای
1977 تا 1980 جاِی پای آمریکا و مدیریت کامل آن در ایجاد انقلاب اسلامی به رهبری
خمینی و ایجاد شرایط جنگ و مدیریت جنگ تا فروپاشی شوروی، تا جایی که مدارک در
دسترس اجازه میدادند نشان داده شده است. آمریکا بدون شلیک حتی یک گلوله، بدون
تحمل هیچ ضایعه جانی، ابرقدرت شوروی را بزانو درآورد. در این راه آمریکا ملت
ایران، شاه و نظام شاهنشاهی در ایران را قربانی کرد. از این روی نام این کتاب را
قربانی کردن شاه در صحنه سیاست جهانی یا "گامبی شاه" برگزیدهام»[18].
"گامبی شاه"
کتابی است برای اندیشیدن، برای آموختن و دیگر کردن نگاه به جهان و رخدادهای آن. ما
هرگز نخواهیم توانست گذشته را دگرگون کنیم، اما میتوانیم از آن بیاموزیم تا امروز
را بهتر دریابیم و با کژرویهایی کمتر و پنداربافیهایی اندکتر پای به جهان آینده
نهیم.
در پایان این نکته را
نیز ناگفته نمیبایستم گذاشت، که گردانندگان نشر فروغ با چاپ این کتاب بار دیگر
نگاهِ تیزبین و هوش ِ کتابشناسانه خود را به نمایش گزاردهاند؛
دستشان مریزاد!
خداوند دروغ، دشمن و
خشکسالی را از ایرانزمین بدور دارد
[1] بنگرید به سخنرانی خمینی در 19/01/1359
ملت شریف عراق! شما
اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند، بپا خیزید و قبل از آنکه این رژیم
فاسد همه چیز را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید. [...]
ای ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت بگرائید و دست
آمریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفاک،
مخالفت با خدای متعال است و جزای آن عار و نار است.
[2] گامبی برگرفته از زبان فرانسه به گشایشی در شطرنج گفته میشود
که در آن شطرنجباز برای رسیدن به پیروزی یک مهره خود را قربانی میکند.
[3] برگ 21
[4] برگ 27
[5] برگ 33
[6] Realpolitik
[7] برگ 70
[8] برگ 90
[9] برگ 95
[10] برگ 104
[11] برگ 244
[12] برگ 253
[13] برگ 254
[14] برگ 272
[15] برگ 276
[16] برگ 285
[17] برگ 292
[18] برگ 303
دستتان درد نکند مزدک جان نازنین بامدادانم. معرفی نامهای جامع خواندنی و آموزنده را زحمت کشیدید.
پاسخحذفنوش...
سپاس از پیالهچی نازنین
حذفکتابی بسیار جالب و خواندنی استو، امیدوارم لذت ببری!
بدترین نوع نژادپرستی
پاسخحذفحدود 20 سال پیش در آمریکا، یک پوستر تبلیغاتی در محافل "ضدنژادپرستی" جنجالی به پا کرد. این پوستر در بخش مواد و وسایل تمیزکاری، سیاهپوستی را نشان میداد که به عنوان سرایدار مدرسه، با یک مادۀ بخصوص مدرسه را تمیز کرده است. سازمانهای "ضدنژادپرستی" مانند شغالهای تازه به دوران رسیده به تهیه کنندۀ این پوستر تبلیغاتی حملات گسترده ای را آغاز کردند که این پوستر "ضد سیاهپوست" و "نژادپرستانه" است. چرا که یک "سیاهپوست" را در حین انجام کار "پَست" نشان میدهد.
آن شرکت تبلیغاتی جوابی به این سازمانهای "ضدنژادپرستانه" داد که در نوع خود بینظیر و بسیار تحسین برانگیز بود.
این شرکت پاسخ داد: "ما در این عکس، یک "انسان" را نشان دادیم که در حین انجام یک کار شرافتمندانه، در کار خود موفق هم بوده است. شما هستید که در او فقط یک "سیاه پوست" میبینید و نه یک "انسان". در ضمن هر کاری "شرافتمندانه" است."
این شده مثال بعضی ایرانیان تازه به دوران رسیدۀ به اصطلاح دموکرات و اکراد.
ایشان در اکراد، هموطن نمیبینند. ایشان در اکراد، یک کرد بیگانه را میبینند.
"این" دلیل دوری احساسی اکراد از مام میهن میباشد و نه دیکتاتوری. چرا که کمبودها برای همه هست.
سری به کرمان و سمنان بزنید تا خفه خون بگیرید.
چه ربطی به گامبی شاه داشت!؟
حذفبا سلام. ممنونم از این معرفی خوب. کلیت کتاب روشنگرانه و نزدیک به حقیقت تاریخ است. من هنوز کتاب را نخواندم اما اشتباهی در ادعا و ارجاع کتاب می بینم که شاید شما که کتاب را خوانده اید بتوانید روشنگری کنید. نویسنده می گوید که در کتاب All Fall Down نوشته گری سیک آمده است که فاش کردن نقشه کودتا از طریق ویلیام کیسی وزیر خارجه آمریکا و اطلاع رسانی آن از سوی برادر رفسنجانی صورت گرفته. من کتاب سیک را خوانده ام (روی گوگل بوک هم هست). سیک در هیچ کجای کتاب به همچین مساله ای اشاره نکرده است. به علاوه، ولیام کیسی رئیس CIA بوده، نه وزیر خارجه آمریکا. ممنون می شم در این باره بیشتر توضیح دهید.
پاسخحذفبا سپاس از شما،
حذفپیامتان را به نویسنده کتاب خواهم رسانید.
با درود، پاسخ نویسنده با پرسش شما:
حذفخواننده گرام
با درود و تشکر از توجه و تذکر شما
پاراگراف آمده در کتاب میبایست چنین چاپ می شد که به لطف توجه شما در چاپ بعدی اصلاح خواهد شد. منبع متن در پایین صفحه بدرستی نوشته شده است.
بنابه نوشته گری سیک ,رئیس شورای امنیت ملی آمریکا ,نویسنده کتاب "سقوط کامل" از ابتدای ماه جولای سال 1980 حمل سلاح از سوی اسرائیل به ایران بطور قابل ملاحظه ای گسترش یافت که این بر اساس توافق حاصله از مذاکرات
ویلیام کیسی با برادر آقای هاشمی بود. در این مذاکرات اطلاعات مربوط به فعالیت های ژنرال اویسی در عراق و کودتا به ایشان داده شد.
(در پاورقی همین صفحه منبع نوشته آمده است Stanford-jeffords Report p.184 )
در ادامه آمده است که: در واقع یک عامل اطلاعات اسرائیلی, "منوچهر قربانی فر" مسئول رساندن اطلاعات به سازمان اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی شد که این اطلاعات توسط یک کارمند سفارت شوروی در تهران چند روز پیش از دستگیری
افسران به آقای بنی صدر داده شد.آقای قربانی فر در فروش تجهیزات نظامی آمریکا به ایران از طریق اسرائیل در ده هشتاد نقش بسیار بزرگی داشت.
(Kenneth.R.Timmermann ,:Öl ins Feuer :Internationale Waffengeschäfte im Golfkrieg p.123 and 253-256 )
در جای دیگری از کتاب همانطور که شما متذکر شده اید , آقای ویلیام جوزف کیسی , مدیر سازمان اطلاعا ت و امنیت ملی آمریکا از سال 1981-1987 معرفی شده است
بدینوسیله از شما و دیگر خواننده گان پوزش میخواهم.
جهت قدردانی در صورتیکه آدرس پستی خود را برایم ایمیل کنید, یک جلد از کتاب را برایتان هدیه خواهم فرستاد.
با مهر سیروس جهانبخش
[20.10., 18:26] Hamid Mehdipour: اسم کامل برادر حجت اسلام هاشمی رفسنجانی , کورش هاشمی رفسنجانی است. از آنجایی که میخواستم عین نوشته در رپورت را بنویسم , آنرا هاشمی نوشتم.در رپورت نوشته شده
Syrus hashemi
Syrus ترجمه کورش است. در اینترنت تحقیق کردم و دیدم که برادر حجت اسلام هاشمی... نامش کورش هاشمی رفسنجانی است.تصور نمیکنم رئیس سی آی ا با کس دیگری مذاکره بجز برادر رفسنجانی برای فروش اسلحه کرده باشد.
با سلام و سپاس از مزدکِ عزیز و جناب سیروس جهانبخش گرامی برای این توضیحات روشنگرانه. خیلی خوشحال می شوم اگر ایمیل جناب جهانبخش را داشته باشم. ایمیل من: stansouth700@gmail.com
پاسخحذفدست مریزاد ،. ری استارت تنها راه نجات
پاسخحذفسلام ببخشید این کتابو در ایران چطور میتونم تهیه کنم؟
پاسخحذفبا درود، این کتاب در ایران در دسترس نیست.
حذفسلام. آیا این کتاب به صورت آنلاین در دسترس است؟
پاسخحذف